۱۳۸۸/۰۹/۰۹

پست قدرت و قدرت و دیگر هیچ.

 1 - وضعیت کردان در کشور ما وضعیت عجیبی بود نه از منظری که همه در باره اش صحبت میکردن و مدرک قلابی اش بلکه دروغ گفتن در روز روشن و تا آخر پاش وایستادن .
آخ چیه این لذت قدرت . همش خدا خدا میکنی که قضیه یه جایی توسط یه نفر بره رو هوا و تو سربلند بیای بیرون و باز دروغ گفتن رو ادامه بدی که دیدین گفتم . 
آره این وظعیت قریب به اتفاق 99 درصد مدیران ما است که اتفاقا جای داغ کردن های شبانه مهر رو پیشونیشون دروغیه بزرگتر از کارهای دیگه شون .
حالااین یکی از شانس مردم رو شد و هیچ امدادی نبود که این وسط جلوش رو بگیره که آهای یه جوری سرو تهش رو هم بیارید .


2 - آقای رییس احضارم کرده بود دفتر مشهد که الا بلا این خبر تو باعث میشه فلانی استاندار بشه و بعد تو بشی معاونش . بالا خره تو 2 ساعت گفتمان غیر دوستانه نتونستیم ثابت کنیم که بابا مگه به این هرتی پرتیه اگه اینجوری بود که تموم معاونا قبلا روزنامه نگار بودند . نشد که نشد .
بعد اینکه مقالاتش در باره به به و چه چه رییس بهزیستی به رغم اختطار دیر هنگام سر دبیر اونو کرد معاون بهزیستی فقط خندیدم و یه روز بهش گفتم آها پس موسی همه را به کیش خود میپنداشت .

-3 - خدایا چیه این لذت قدرت  اقای رییس سابق که با معاون استاندار شدنش حال میکرد که طبق بخشنامه ای همه خبرا باید از زیر دست اون رد بشن و واینجا هم بشه سر ممیز راپرتچی و ممیزی حالا افتاده بود رو تخت بیمارستان و بر عکس مریضای دیگه میخندید و با موبایلش هی قربون صدقه این و اون میشد که نه چیزی نیست میام بیرون ، بزارین خودم میام امضاش میکنم .
از کنارش رد میشدم نگاهی به مانیتور انداختم و ریت قلبش خیلی خوب نبود . صبح وقتی دکتر برای اعزام آمادش میکرد بهش میگفت چیزی نیست نگران نباش . ولی اعزام از سی سی یو خودتون حدس بزنین یعنی چی .
رییس رسیده نرسیده به مشهد با 98 در صد گرفتگی آئورت میره زیر تیغ قلب باز . 
یادم نمیره چند روز قبل به پستش افتخار میکرد و به واسطه ...مالان این روزها آماده به پرستاری میگفت تا حالا هیچ کدوم از شما اینقدر ملاقات کننده تو بخشتون دیده .
رییس میخندید اون نمیدونست که از روی تختی که خوابیده با ملاقات کننده وبدون اونا چند نفر راهی جایی شدن که اگه اسمشو بشنوند لا اقل دیگه نمی خندند.
خدایا چیه این پست و قدرت .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر